چاپ مقاله "پرواز یک هنرمند"در ماهنامه علمی فرهنگی اجتماعی و اقتصادی گل گندم - شماره 74 - اردیبهشت
چاپ مقاله" پرواز یک هنرمند " در ماهنامه علمی فرهنگی اجتماعی و اقتصادی گل گندم
شماره 74 - اردیبهشت 96
ویژه نکوداشت مرحوم استاد محمدرضا ثقفیان

پرواز یک هنرمند
انجمن صنفی روزنامه نگاران استان اصفهان اولین مرکزی بود که پس از هفت سال فعالیت جدی در نشریات کشور توانستم در آن با جمع بزرگی از پیشکسوتان عرصه رسانه بخصوص نشریات استان صمیمانه دور یک میز بزرگ که در طبقه دوم ساختمان سرای زنده یاد" مرحوم امیرقلی امینی" وجود داشت بنشینم و از وقایع رسانه های استان ، ضعف ها و قوت هایش بیشتر آگاه شویم و از تجربیات پیشکسوتان این عرصه استفاده کنیم .
سال 1382 یکی از خاطره انگیزترین سال های زندگی مطبوعاتی ام در سرای امیرقلی امینی بود زیرا در آن سال توانستم به پیشنهاد اعضای هیئت مدیره انجمن که در آن زمان مرحوم محمدرضا ثقفیان دبیر آن بود مدیریت اجرایی نشریه داخلی انجمن "زمزمه " را به عهده بگیرم.
در همان زمان به مناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس جمعیت شیروخورشید سرخ (هلال احمر اصفهان) ویژه نامه ای با نام " سرو جاویدان" نیز از سوی انجمن صنفی روزنامه نگاران استان اصفهان آماده می شد که در آن به چگونگی تاسیس هلال احمر و گرامیداشت زنده نام امیرقلی امینی می پرداخت و سردبیری آن نیز به من سپرده شد. به همین دلیل علاوه بر حضور در جلسات ماهیانه انجمن که معمولا اکثریت اعضا در آن شرکت داشتند، در جلسات هیئت مدیره هم حضور داشتم و در هر جلسه نحوه پیشرفت خود را در تهیه نشریه" سرو جاویدان" و همچنین" زمزمه" عنوان و از راهنمایی های اساتید خود در آن جلسات بهره می گرفتم.
به خاطر دارم که جناب آقای دکتر صلواتی که در آن زمان رئیس انجمن صنفی بودند و مرحوم محمدرضا ثقفیان دبیر انجمن با صبر و بردباری به نکته نکته مطالبی که واژه واژه از دهانم خارج می شد گوش می دادند و از آنها یادداشت برداری می کردند و سپس با وجود آنکه من در مقابل آنها جوانی بی تجربه بودم با فروتنی، تمام سوالات مرا پاسخ می دادند و ابهاماتم را شفاف سازی می کردند.
امروز احساس می کنم مردان بزرگی مانند دکتر فضل ا.. صلواتی و مرحوم محمدرضا ثقفیان کم اتفاق می افتند. افرادی که با وجود تجارب بسیار زیاد و سواد و عمق تفکر و دیدگاه های انسانی شان به جوانانی همچون من که تازه وارد فعالیت های جدی رسانه ای شده بودند اعتماد می کردند و نشریاتی را که در واقع هویت یک مجموعه بود را به دست های ما می سپردند تا ما در اعتماد به نفسمان رشد کنیم و اعتماد به نفسمان در ما رشد کند و نتیجه آن بلوغ زود هنگام روزنامه نگاران باتجربه تر باشد،که در همان گام های اول با حمایت فکری و عاطفی از سوی مردانی همچون محمدرضا ثقفیان بتوانند یک شب رهی طولانی را طی کنند.
ثقفیان کم صحبت می کرد و اغلب گوش می داد و مطالب شنیده شده را می نوشت و سپس تمام جملات مهمی که به نظرش نیاز به توضیح داشت در بهترین شکل ممکن و کوتاهترین فرم به شنونده ارائه می داد. اهل وقت تلف کردن نبود ، همیشه سر اصل مطلب می رفت. همان قدر که جدی بود خون گرم هم بود. و بزرگترین حسنی که به عنوان یک روزنامه نگار از آن می توان یاد کرد، حس مسئولیتی بود که در آن کاملا حل شده بود. او همیشه جزو اولین نفراتی بود که در جوامع صنفی وارد می شد و جزو آخرین نفراتی بود که آنجا را ترک می کرد. به گفته بسیاری از همکاران ، یاران و دوستانش در هنگامی که مسئولیت هایی همچون رئیس خبرگزاری ایران در استان خوزستان یا معاونت رئیس خبرگزاری جمهوری اسلامی در استان اصفهان را داشت با رفتارش تمام کارمندانش را به نظم ، همدلی و همکاری، خوشرویی مشارکت و از همه مهمتر ارتقاء حس مسئولیت شان در مقابل وظیفه ای که نسبت به جامعه داشتند دعوت می کرد.
خلاصه ، گفتن راجع به چنین انسان های بزرگی در توان یک قلم ضعیف که در توان هزاران قلم قوی هم نیست، گرچه افسوس و اندوه بزرگ من این است که چرا همیشه پیشکسوتان ما در تمام حوزه ها و عرصه ها پس از مرگ تیتر بزرگ رسانه ها می شوند!!
ثقفیان مردی بود که باید بسیار پیش از آن که از میان ما می رفت راجع به او می نوشتیم و یادها و خاطره هایمان را در مورد شخصیت کم نظیرش به زبان می آوردیم.
امروز اگر از کدام یک از صفات او بنویسیم حق کلام را در موردش به جا آورده ایم؟ امروز مردی خفته در خاک است که از زمانه و از یارانش ناامید شده بود. او مثل همه هنرمندان جهان شکسته دل و خون جگر از دنیا رفت.
تنها می توانم بگویم به پیشکسوتانمان پیش از مرگ احترام بگذاریم ، پیش از مرگ از آنها به خاطر اینکه نردبان ترقی ما و جامعه شدند سپاسگزاری کنیم و پیش از مرگ از فضائل ، منش ، دیدگاهها و صفات آنها بنویسیم و از همه مهم تر، پیش از مرگ آنها به سراغشان برویم و صادقانه بگوییم، اگر یادمان رفته است که از شما چقدر آموخته ایم ما را ببخشید.
استاد محمدرضا ثقفیان از روزنامه نگاران کم نظیر کشورمان بود که بسیار بیشتر از آنچه در او بود از او خواستند! و این گنجینه دانش و خرد بیشتر فضائل و توانمندی هایش بدون استفاده از دست رفت ! کاش قدر هنرمندان مان را تازنده اند بدانیم و از حجم عمیق و وسیع توان و دانش آنها به موقع و درست استفاده کنیم.
سالهای 95 و 96 بیشترین مرگ هنرمندان را داشته ایم این شاید ناقوسی ست هشدار دهنده که به ما می گوید، این بخش ارزشمند جامعه را بیشتر پاس بداریم زیرا هنرمندان هر جامعه تاریخ و ارزش های آن جامعه محسوب می شوند.
پس، تا قبل از آنکه مرگ آنها را از ما بگیرد و ابدیت آنها را از ما جدا کند از توانمندی های شان به اندازه لیاقت های شان بهره مند شویم و جایی برای "افسوس" باقی نگذاریم.
مهرناز آزاد