کجاها و چطور ما، مار می شویم؟
کجاها و چطور ما، مار می شویم؟
یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دكان نجاری شد، عادت نجار اين بود كه موقع ترک کارگاه وسايل كارش را روي ميز بگذارد.
آن شب، نجار اره اش را روی ميز گذاشته بود. همينطور كه مار گشت مي زد بدنش به اره گير کرد و كمي زخم شد. مار خيلي عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خون ريزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید كه چه اتفاقی افتاده،
از اينكه اره دارد به او حمله مي كند و مرگش حتمي است تصميم گرفت برای آخرين بار از خود دفاع كرده و هر چه شديدتر حمله كند. او بدنش را به دور اره پيجاند و هي فشار داد. صبح كه نجار به کارگاه آمد روي ميز به جای اره، لاشۀ ماری بزرگ و زخم آلود ديد كه فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زياد مرده است.
حالا چه جاهایی ما در لحظاتی می خواهیم به ديگران صدمه بزنیم ولی گاهی زمانی متوجه مي شويم که ابتدا خودمان را زخم زده ایم که دیر شده است؟
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت 11:50 توسط مهرناز آزاد
|